آن ستاره کم نور دور افتاده که چون شمعی آهسته آهسته از درخشندگی و روشنایی اش کاسته می شود ستاره عمر من است ستاره ایست که مدتها دل و دیده ام را روشن ساخت تا تو را ببینم و به عشق و وفای تو دل خوشدارم...ولی افسوس که آن ستاره, زحمت بیهوده کشید چون تو هرگز به بالین دل رنجور من نیامدی تا چون غمام بگویم...
نظرات شما عزیزان: